فایل صوتی لیسنینگ درس اول زبان انگلیسی دوازدهم + متن و تلفظ
کتاب گویای درس دوم زبان انگلیسی دوازدهم شامل فایل صوتی با عنوان بخش شنیداری یا لیسنینگ مخصوص هر قسمت است که می تواند برای افزایش سطح یادگیری زبان دهم مناسب باشد. هم چنین متن نوشتاری این فایل های صوتی نیز اضافه شده که امیدواریم مورد استفاده شما کاربران گرامی قرار گیرد.
این مطلب با کمک دبیران گرانقدر جناب آقای مادیح یوسفی از کرمانشاه و آقای محمد یونس ملازایی از سیستان و بلوچستان تهیه شده است
کانورسیشن صفحه ۱۹ و ۲۰ درس اول زبان دوازدهم

|
مکالمه درس ۱ صفحه ۱۹ و ۲۰ |
|
✅ ۱ Sara has been in the Children’s Medical Center for a week. She has caught a terrible flu. The doctor told her to stay there to get better. There is a photograph of an old man on the wall. While the nurse is taking her temperature, they start talking. سارا یک هفته است که در مرکز درمانی کودکان حضور داره. او آنفلوانزای خیلی بدی گرفته. دکتر به او گفته که در مرکز درمانی بمونه تا بهتر بشه. عکس یک پیرمرد روی دیواره. در حالی که پرستار تب سارا رو داره میگیره، آنها شروع به صحبت میکنند. ✅ ۲ ?Sara: Excuse me, who is that man in the picture سارا: اِکسکیوز می، هو ایز دَت مَن این دِ پیکچر؟ ببخشید، اون مرد توی عکس کیه؟ ✅ ۳ ?Nurse: Oh, don’t you know him? Have you ever heard of Dr. Mohammad Gharib نرس: اوه، دونت یو نو هیم؟ هَو یو اِوِر هِرد آو داکتر محمد قریب؟ اوه، نمیشناسیش؟ تا به حال اسم دکتر محمد قریب رو شنیدی؟ ✅ ۴ Sara: I guess I have only seen his name in my English book, but I’m not sure about it سارا: آی گِس آی هَو اُونلی سین هیز نیم این مای انگلیش بوک، بات آیم نات شور اَبَوت ایت. فکر میکنم فقط اسمش رو توی کتاب انگلیسیام دیدم، اما مطمئن نیستم. ✅ ۵ Nurse: Dr. Gharib was a famous physician نرس: داکتر قریب واز اِ فِیمِس فیزیشن. دکتر قریب یک پزشک مشهور بود. ✅ ۶ ?Sara: Oh,… can you tell me a little about his life سارا: اوه… کَن یو تِل می اِ لیتِل اَبَوت هیز لایف؟ اوه… میتونی کمی درباره زندگیش بهم بگی؟ ✅ ۷ Nurse: Dr. Gharib was born in Tehran in 1288. After receiving his diploma, he went abroad to study medicine. In 1316, he became a physician and then came back to his homeland. In 1347, this center was founded by Dr. Gharib and one of his close friends. نرس: داکتر قریب واز بورن این تهران این وان تو اِیت اِیت. افتر رسیوینگ هیز دیپلُما هی وِنت ابراد تو استادی مِدیسین. این وان تری وان سیکس هی بیکِیم اِ فیزیشن اَند دِن کیم بَک تو هیز هومْلَند. این وان تری فور سِوِن دیس سِنتِر واز فاندِد بای داکتر قریب اَند وان آو هیز کلوز فرِندز. دکتر قریب در تهران و در سال ۱۲۸۸ بدنیا آمد. بعد از گرفتن دیپلم رفت خارج تا پزشکی بخواند. در سال ۱۳۱۶ پزشک شد و بعد به سرزمینش برگشت. در سال ۱۳۴۷ این مرکز توسط دکتر قریب و یکی از نزدیکترین دوستانش تأسیس شد. ✅ ۸ Sara: Really? I didn’t know that سارا: رئیلی؟ آی دیدنت نو دَت. واقعاً؟ من نمیدونستم. ✅ ۹ Nurse: Dr. Gharib was also a generous man. He spared no pains to cure sick children. He was very friendly and helpful to poor families. Not surprisingly, he was regarded as a dedicated physician. نرس: داکتر قریب واز آلسو اِ جنروس مَن. هی اسپِرد نو پِینز تو کیور سیک چیلدرن. هی واز وِری فرِندلی اَند هِلفول تو پور فَمِلیز. نات سرپرایزینلی، هی واز ریگاردِد از اِ دِدیکیتِد فیزیشن. دکتر قریب یک مرد سخاوتمند هم بود. او از هیچ تلاشی برای درمان کودکان بیمار دریغ نمیکرد. او با خانوادههای فقیر بسیار مهربان و کمککننده بود. جای تعجب ندارد که یک پزشک فداکار شناخته میشد. ✅ ۱۰ Sara: It’s a pity! I didn’t know such a great man سارا: ایتز اِ پیتی! آی دیدنت نو سَچ اِ گریت مَن. حیف! من همچین مرد بزرگی رو نمیشناختم. ✅ ۱۱ Nurse: He was known as a distinguished university professor, too. The first Persian textbook on children’s diseases was written by him. He taught medicine to thousands of students. نرس: هی واز نون از اِ دیستینگوئیشد یونیورسیتی پروفِسور تو. دِ فِرست پرشین تکستبوک آن چیلدرنز دیزیزیز واز ریتِن بای هیم. هی تات مِدیسین تو تَوزِندز آو استیودِنتز. او همچنین به عنوان استاد برجسته دانشگاه شناخته میشد. اولین کتاب فارسی درباره بیماریهای کودکان را او نوشت. او به هزاران دانشجو پزشکی آموزش داد. ✅ ۱۲ Sara: Oh, what a great man he was سارا: اوه، وُت اِ گریت مَن هی واز! اوه، عجب مرد بزرگی بود. ✅ ۱۳ Nurse: By the way, it might be interesting to know that your physician was one of Dr. Gharib’s students نرس: بای دِ وِی، ایت مایت بی اینترستینگ تو نو دَت یور فیزیشن واز وان آو داکتر قریبز استیودِنتز. راستی، ممکنه جالب باشه بدونی پزشک خودت یکی از شاگردان دکتر قریب بوده. ✅ ۱۴ Sara: Really?! That’s interesting سارا: رئیلی؟ دَتس اینترستینگ! واقعاً؟ خیلی جالبه. |
واژگان صفحه ۲۴ درس اول زبان دوازدهم
new word and expressions
|
✅ ۱
Hamid sits on the sofa and watches TV all the time هَمید سیتز آن دِ سُفا اَند واچِز تیوی آل دِ تایم. حمید همیشه روی کاناپه مینشیند و تلویزیون تماشا میکند. ✅ ۲
My grandfather feeds the pigeons in the park every morning مای گِرَندفادر فیدز دِ پیجِنز این دِ پارک اِوری مورنینگ. پدربزرگم هر صبح در پارک به کبوترها غذا میدهد. ✅ ۳
Dad really shouted at me when I didn’t do my homework دَد ریئِلی شَوتِد اَت می وِن آی دیدنت دو مای هوموُرک. پدرم واقعاً سرم داد زد وقتی تکالیفم را انجام ندادم. ✅ ۴
We have to speak louder, because my grandmother is hard of hearing وی هَو تو اسپیک لَودِر، بیکاز مای گِرَندمادِر ایز هارد آو هیِرینگ. باید بلندتر صحبت کنیم، چون مادربزرگم کمشنواست. ✅ ۵
Ferdowsi was born in a village near Toos فردوسی واز بورن این اِ ویلیج نیر توس. فردوسی در روستایی نزدیک توس به دنیا آمد. ✅ ۶
My uncle went to his son and hugged him مای آنکل وِنت تو هیز سان اَند هاگد هیم. عمویم رفت پیش پسرش و او را در آغوش گرفت. ✅ ۷
My little sister sits on my mother’s lap all the time مای لیتل سیستر سیتز آن مای ماذرز لَپ آل دِ تایم. خواهر کوچکم همیشه روی پای(دامن) مادرم مینشیند. |

|
Read and Practice رید اَند پرَکتیس. بخوان و تمرین کن. burst into tears: to cry suddenly بِرست اینتو تیرز: تو کرای سادِنلی زدن زیر گریه: ناگهان گریه کردن Aida burst into tears when she saw her score آیدا بِرست اینتو تیرز وِن شی سا هِر اِسکور. آیدا وقتی نمرهاش را دید، ناگهان زد زیر گریه. repeatedly: many times ریپیتِدلی: مِنی تایمز بارها: چندین بار I’ve told Mohsen repeatedly to talk politely to his teachers آیو تُلد محسن ریپیتِدلی تو تاک پُلاتلی تو هیز تیچرز. من بارها به محسن گفتهام که با معلمهایش مودبانه صحبت کند. forgive: to stop being angry with someone فورگیو: تو استاپ بیینگ اَنگری وید ساموان بخشیدن: دست برداشتن از عصبانیت نسبت به کسی Mom forgave me for breaking the vase مام فورگیو می فور بریکینگ دِ وِیز. مامان من را به خاطر شکستن گلدان بخشید. calmly: in a quiet way کاملی: این اِ کوایِت وی با آرامش: به شکلی آرام و بیصدا He always speaks slowly and calmly هی آلویز اسپیکز اسلولی اَند کاملی. او همیشه آهسته و آرام صحبت میکند. diary: a book in which you record your thoughts or feelings or what has happened every day دایِری: اِ بوک این وِچ یو رکورد یور ذاتس اُر فیلینگز اُر وَت هز هَپِند اِوری دی. دفترچه خاطرات: دفتری که در آن افکار، احساسات یا اتفاقات روزانه خود را یادداشت میکنی. I have kept a diary for twelve years آی هَو کِپت اِ دایِری فور توِلْو یِرز. من دوازده سال است که دفترچه خاطرات دارم. Go to Part ‘Vocabulary’ of your Workbook and do B and C گو تو پارت وُکَبیولری آو یور وُرکبوک اَند دو بی اَند سی. برو به بخش واژگان کتاب کار و تمرینات B و C را انجام بده. |
ردینگ صفحه ۲۴ و ۲۵ درس اول زبان دوازدهم

|
“Respect your Parents.” “ریسپِکت یور پِرِنتس.” «به والدین خود احترام بگذارید.» ✅ ۱ On a spring morning, an old woman was sitting on the sofa in her house. Her young son was reading a newspaper.Suddenly a pigeon sat on the window آن اِ اسپرینگ مورنینگ، اَن اُلد وومن واز سیتینگ آن دِ سُفا این هر هاوس. هر یانگ سان واز ریدینگ اِ نیوزپیپر. سادِنلی اِ پیجِن سَت آن دِ ویندو. در یک صبح بهاری، یک زن پیر در خانهاش بر روی کاناپه نشسته بود. پسر جوانش در حال روزنامه خواندن بود. ناگهان یک کبوتر بر روی پنجره نشست. ✅ ۲ The mother asked her son quietly, “What is this?” The son replied: “It is a pigeon.” After a few minutes, she asked her son for the second time, “What is this?” The son said, “Mom, I have just told you, ‘It is a pigeon, a pigeon’.” After a little while, the old mother asked her son for the third time, “What is this?” This time the son shouted at his mother, “Why do you keep asking me the same question again and again? Are you hard of hearing?” دِ ماذِر اسکد هر سان کوایِتلی، وات ایز دیس؟ دِ سان ریپلاید: ایت ایز اِ پیجِن. after ا فیو مینِتز، شی اسکد هر سان فور دِ سِکِند تایم، وات ایز دیس؟ دِ سان سِید: مام، آی هَو جاست تلد یو، ایت ایز اِ پیجِن، اِ پیجِن. افتر اِ لیتِل وایل، دی اُلد ماذِر اسکد هر سان فور دِ ثرد تایم، وات ایز دیس؟ دیس تایم دِ سان شاوْتِد اَت هِر ماذر: وای دو یو کیپ اسکینگ می دِ سِیم کوئسچن اگین اَند اگین؟ آر یو هارد آو هیِرینگ؟ مادر به آرامی از پسرش پرسید: “این چیه؟” پسر جواب داد: “این یک کبوتر است.” بعد از چند دقیقه، برای دومین بار پرسید: “این چیه؟” پسر گفت: “مامان من همین الان بهت گفتم این یک کبوتر است، یک کبوتر.” پس از مدت کوتاهی، مادر دوباره برای بار سوم پرسید: “این چیه؟” این بار پسر با عصبانیت فریاد زد: “چرا هی مدام داری این سوال رو تکرار میکنی؟ مگر کمشنوا شدهای؟” ✅ ۳ A little later, the mother went to her room and came back with an old diary. She said: “My dear son, I bought this diary when you were born”. Then, she opened a page and kindly asked her son to read that page. The son looked at the page, paused and started reading it aloud: اِ لیتِل لیتر، دِ ماذر وِنت تو هر روم اند کیم بک وید اًن اُلد دایِری. شی سِید: “مای دیر سان، آی بُوت دیس دایِری وِن یو وِر بُرن.” دِن، شی اُوپِند اِ پیج اَند کایِندلی اسکد هر سان تو رید دَت پیج. دِ سان لوکد اَت دِ پیج، پازد اَند استارتد ریدینگ ایت الاود: کمی بعد مادر به اتاقش رفت و با دفتری قدیمی برگشت. گفت: “پسرم، من این دفتر خاطرات را وقتی تو متولد شدی خریدم.” سپس آن را باز کرد و با مهربانی از پسرش خواست که آن را بخواند. پسر به صفحه نگاه کرد، مکثی کرد و با صدای بلند شروع به خواندن نمود: ✅ ۴ Today my little son was sitting on my lap, when a pigeon sat on the window. My son asked me what it was 15 times, and I replied to him all 15 times that it was a pigeon. I hugged him lovingly each time when he asked me the same question again and again. I did not feel angry at all. I was actually feeling happy for my lovely child. تودِی مای لیتِل سان واز سیتینگ آن مای لَپ، وِن اِ پیجِن سَت آن دِ ویندو. مای سان اسکد می وات ایت واز فیفتین تایمز، اند آی ریپلاید تو هیم آل فیفتین تایمز دَت ایت واز اِ پیجِن. آی هاگد هیم لاوینگللی ایچ تایم وِن هی اسکد می دِ سِیم کوئسچن اگین اَند اگین. آی دید نات فیل اَنگری اَت آل. آی واز اَکچوالی فیلینگ هپی فور مای لاولی چاید. امروز پسر کوچکم روی پایم نشسته بود، زمانی که یک کبوتر روی پنجره نشست. پسرم ۱۵ بار از من پرسید که این چیست و من هر ۱۵ بار به او جواب دادم که این یک کبوتر است. هر بار که این سؤال را تکرار میکرد، او را با عشق در آغوش میگرفتم و اصلاً احساس عصبانیت نکردم. در واقع به خاطر فرزند عزیزم خوشحال میشدم. ✅ ۵ Suddenly the son burst into tears, hugged his old mother and said repeatedly, “Mom, mom, forgive me; please forgive me.” The old woman hugged her son, kissed him and said calmly, “We must care for those who once cared for us. We all know how parents cared for their children for every little thing. Children must love them, respect them, and care for them”. سادِنلی دِ سان بِرست اینتو تیرز، هاگد هیز اُلد ماذر اَند سِید ریپیتدلی: “مام، مام، فورگیو می؛ پلیز فورگیو می.” دِ اُلد وومن هاگد هر سان، کیسد هیم اَند سِید کاملی: “وی ماست کر فور دوز هو وانس کرد فور آس. وی آل نُو هاو پِرِنتس کِرد فور دیر چیلدرِن فور اِوْری لیتِل ثینگ. چیلدرِن ماست لاو ذِم، ریسپِکت ذِم، اَند کِر فور ذِم.” ناگهان پسر شروع به گریه کردن کرد و مادرش را در آغوش گرفت و با تکرار گفت: “مادر، مادر، من را ببخش! لطفا من را ببخش.” مادر پیر، پسرش را در آغوش گرفت و بوسید و با آرامش گفت: “ما باید مراقب کسانی باشیم که زمانی از ما مراقبت کردهاند. همهی ما میدانیم که پدر و مادر چقدر با کوچکترین مسائل به فرزندانشان اهمیت میدهند. بچهها باید آنها را دوست داشته باشند و به آنها احترام بگذارند و از آنها مراقبت کنند.” |
|
(Workbook: Page 10) ریدینگ کتاب کار درس اول برای این بخش از کتاب کار فایل صوتی پیدا نشده است |
|
✅۱ ✅ ۲ ✅ ۳ ✅ ۴ ✅ ۵ ✅ ۶ ✅ ۷ ✅ ۸ ✅ ۹ ✅ ۱۰ |
لیسنینگ و سپیکینگ صفحه ۳۲ و ۳۳ درس اول زبان دوازدهم

-
فایل صوتی و متن لیسنینگ درس اول زبان دوازدهم صفحه ۳۲
|
متن صفحه ۳۲ Listening and SpeakingEliciting Agreement and Signaling Uncertainty (تأیید گرفتن یا نشانه دادن عدم قطعیت با استفاده از tag question) ۱️⃣ ?Sam has not come to work. I have heard he’s sick, isn’t he سَم هَز نات کام تو ورک. آی هَو هِرد هیز سیک، ایزنت هی؟ سام سر کار نیومده، شنیدم مریضه، اینطور نیست؟ ۲️⃣ Oh yes, he was not well yesterday اُه یِس، هی واز نات وِل یِستِردِی. اوه بله، دیروز حالش خوب نبود. ۳️⃣ ?What’s wrong with him وَتس رانگ وِذ هیم؟ چه مشکلی براش پیش اومده؟ ۴️⃣ The doctors are checking his health condition دِ داکتِرز آر چِکینگ هیز هِلت کِندیشِن. پزشکان در حال بررسی وضعیت سلامتش هستند. ۵️⃣ ?It isn’t something serious, is it ایت ایزِنت سامتینگ سیریِس، ایز ایت؟ چیز جدی نیست، اینطور است؟ ۶️⃣ I hope not آی هوپ نات. امیدوارم اینطور نباشه. More examples(نمونههای بیشتر) ۷️⃣ ?He’s really generous, isn’t he هیز ریلی جِنِرِس، ایزنت هی؟ او واقعاً بخشنده است، مگر نه؟ ۸️⃣ ?They are going to leave here, aren’t they دی آر گوئینگ تو لیو هیر، آرنت دی؟ آنها قرار است اینجا را ترک کنند، درسته؟ ۹️⃣ ?This cannot be true, can it دیس کَنات بی ترو، کَن ایت؟ این نمیتونه درست باشه، میتونه؟ |
-
فایل صوتی و متن لیسنینگ درس اول زبان دوازدهم صفحه ۳۳ (بخش ۱)
|
مکالمه ۱ صفحه ۳۳ |
| conversition 1
۱️⃣ ?Behzad: How’s everything, Amin? You seem to be busy these days, don’t you هاوز اِوْریتینگ، امین؟ یو سیم تو بی بیزی دیز دِیز، دونت یو؟ بهزاد: اوضاع چطوره امین؟ به نظر میرسه این روزا سرت شلوغه، اینطور نیست؟ ۲️⃣ Amin: I’m OK, Behzad. I’m working on a new project. I’m really tired آیم اُکِی، بِهزاد. آیم وُرکینگ آن اِ نو پراجکت. آیم ریلی تایرد. امین: من خوبم بهزاد. دارم روی یک پروژه جدید کار میکنم. واقعاً خسته هستم. ۳️⃣ ?Behzad: But your health is really important, isn’t it بات یور هِلت ایز ریلی ایمپرتِنت، ایزنت ایت؟ بهزاد: اما سلامتیت واقعاً مهمه، اینطور نیست؟ ۴️⃣ ?Amin: I know. But what about work, money, responsibility? We need to consider them all, don’t we آی نو. بات وات اَبَوت وُرک، مانی، ریسپانسیبیلیتی؟ وی نید تو کانسیدر دِم آل، دونت وی؟ امین: میدونم. اما کار، پول، مسئولیت چی؟ ما باید همه اونها رو در نظر بگیریم، اینطور نیست؟ ۵️⃣ Behzad: Yes, but health is on top of everything یِس، بات هِلت ایز آن تاپ آو اِوْریتینگ. بهزاد: بله، اما سلامتی بالاتر از همه چیز است. |
-
فایل صوتی و متن لیسنینگ درس اول زبان دوازدهم صفحه ۳۳ (بخش ۲)
|
مکالمه ۲ صفحه ۳۳ |
|
conversition 2 ۱️⃣ ?Roya: We are going to the gym on Friday. Will you come with us, Mina وی آر گوئینگ تو دِ جیم آن فرایدِی. ویل یو کام ویت آس، مینا؟ رویا: ما روز جمعه به باشگاه میریم. تو هم با ما میای مینا؟ ۲️⃣ Mina: I don’t think so آی دونت تینک سو. مینا: فکر نکنم. ۳️⃣ ?Roya: You don’t like sports, do you یو دونت لایک سپورتس، دو یو؟ رویا: تو ورزش دوست نداری، نه؟ ۴️⃣ Mina: Actually, I don’t know. I think it depends on the type of sport اَکچوالی، آی دونت نو. آی تینک ایت دیپِندز آن دِ تایپ آو سپورت. مینا: در واقع من نمیدونم. فکر میکنم بستگی به نوع ورزش داره. ۵️⃣ ?Roya: You prefer team sports, don’t you یو پریفِر تیم سپورتس، دونت یو؟ رویا: تو ورزشهای تیمی را ترجیح میدی، اینطور نیست؟ ۶️⃣ Mina: Well, it seems to be OK. But honestly, I prefer less active sports like chess وِل، ایت سیمز تو بی اُکِی. بات آنِسْتلی، آی پریفِر لِس اَکتیو سپورتس لایک چس. مینا: خب، به نظر خوبه. اما راستش، من ورزشهای با فعالیت کمتر مثل شطرنج رو ترجیح میدم. ۷️⃣ Roya: Oh, I see اُه، آی سی. رویا: اوه، متوجهم. |
![]() |
|
Conversation 1 ?Why is Amin busy these days وای ایز امین بیزی دیز دِیز؟ چرا امین این روزها سرش شلوغ است؟ ✅ Amin is busy these days because he is working on a new project امین ایز بیزی دیز دِیز بیکاز هی ایز وُرکینگ آن اِ نو پراجکت. امین این روزها سرش شلوغ است چون دارد روی یک پروژه جدید کار میکند. ?What does Behzad think about health وات داز بهزاد تینک اَبَوت هِلت؟ بهزاد درباره سلامت چه فکری میکند؟ ✅ Behzad thinks health is really important and it is on top of everything بهزاد تینکز هِلت ایز ریلی ایمپرتِنت اَند ایت ایز آن تاپ آو اِوْریتینگ. بهزاد فکر میکند سلامتی واقعاً مهم است و بالاتر از همه چیز قرار دارد. کادر سبز اولPair up and ask your friends some questions that elicit agreement or confirm facts. You may use the topics in the box پِر آپ اَند اَسک یور فرِندز سام کوئِسچِنز دَت الیسِت اِگریمِنت اور کِنفِرم فَکتس. یو مِی یوز دِ تَپیکز این دِ باکس. با یک نفر جفت شوید و از دوستانتان چند سؤال بپرسید که باعث تأیید یا توافق (صحّت) شود. میتوانید از موضوعات داخل کادر استفاده کنید. weather, future job, a place to live وِدِر، فیوچِر جاب، اِ پلیس تو لیو آب و هوا، شغل آینده، جای زندگی Conversation 2 ?Where are they going وِر آر دی گوئینگ؟ آنها کجا میروند؟ ✅ They are going to the gym on Friday دی آر گوئینگ تو دِ جیم آن فرایدِی. آنها روز جمعه به باشگاه میروند. ?Why does Mina prefer chess وای داز مینا پریفِر چِس؟ چرا مینا شطرنج را ترجیح میدهد؟ ✅ Mina prefers chess because it is a less active sport مینا پریفِرز چس بیکاز ایت ایز ا لِس اَکتیو سپورت. مینا شطرنج را ترجیح میدهد چون ورزشِ با فعالیت کمتر است. کادر سبز دومPair up and ask your friends some questions that signal uncertainty. You may use the topics in the box پِر آپ اَند اَسک یور فرِندز سام کوئِسچِنز دَت سیگنِل اَنسِرْتِنتی. یو مِی یوز دِ تَپیکز این دِ باکس. با یک نفر جفت شوید و از دوستانتان چند سؤال بپرسید که نشانهی عدم اطمینان یا نامشخص بودن باشد. میتوانید از موضوعات داخل کادر استفاده کنید. future plans, health condition, problems فیوچِر پلنز، هِلت کاندیشن، پرابلمز برنامههای آینده، وضعیت سلامتی، مشکلات |
صفحه ۴۱ بخش وات یو لرنید
![]() |
|
✅ ۱ ۱- Answer the following questions based on what you just heard اَنْسِر دِ فالوئینگ کوئسچِنز بِیزد آن وات یو جاست هِرد. به سوالات زیر بر اساس آنچه شنیدید پاسخ دهید.
?a. Why is knowing about the experience of our parents important وای ایز نوینگ ابوت دِ اِکسپیریِنس آو آور پارِنتس ایمپورتَنت؟ چرا دانستن دربارهی تجربهی والدینمان مهم است؟
جواب: Knowing about our parents’ experience is important because they have gained valuable wisdom and knowledge through their lives. They have faced many ups and downs, and their experiences can teach us how to navigate life’s challenges successfully and peacefully. It helps us learn from their insights and make better decisions. (نوینگ ابوت آور پارِنتس اِکسپیریِنس ایز ایمپورتَنت بیکاز دی هَو گِینْد وَلیوایبل ویزدِم اَند نالِج ثرو دیر لایوز. دی هَو فِیسْت مِنی آپس اَند داونز، اَند دیر اِکسپیریِنسز کَن تیچ آس هاو تو نَویگِیت لایفز چَلِنجز سَکسِسفُلی اَند پیسفُللی. ایت هِپس آس لِرن فرام دیر اینسایتز اَند مِیک بِتِر دِسیژنز.) دانستن دربارهی تجربهی والدینمان مهم است زیرا آنها از طریق زندگیشان خرد و دانش ارزشمندی کسب کردهاند. آنها با فراز و نشیبهای زیادی روبرو شدهاند و تجربیاتشان میتواند به ما بیاموزد که چگونه با موفقیت و آرامش چالشهای زندگی را پشت سر بگذاریم. این به ما کمک میکند تا از بینش آنها بیاموزیم و تصمیمات بهتری بگیریم.
?b. Why are our parents our first teachers وای آر آور پارِنتس آور فِرست تیچِرز؟ چرا والدینمان اولین معلمان ما هستند؟
جواب: Our parents are our first teachers because they are the first ones to teach us fundamental life skills, values, and morals. They teach us how to love, care, forgive, and accept from a very young age, shaping our understanding of the world and our place in it. (آور پارِنتس آر آور فِرست تیچِرز بیکاز دی آر دِ فِرست وانز تو تیچ آس فاندامِنتال لایف سکلز، وَلیوز، اَند مورالز. دی تیچ آس هاو تو لاو، کِر، فُرگیو، اَند اَکسِپت فرام اِ ویری یانگ اِیج، شِیپینگ آور اَندِراَندینگ آو دِ وُرلد اَند آور پِلِیس این ایت.) والدینمان اولین معلمان ما هستند زیرا اولین کسانی هستند که مهارتهای اساسی زندگی، ارزشها و اخلاقیات را به ما میآموزند. آنها از سنین بسیار پایین به ما یاد میدهند که چگونه عشق بورزیم، مراقبت کنیم، ببخشیم و بپذیریم و درک ما از جهان و جایگاه ما در آن را شکل میدهند. ✅ ۲ Listen again and write down three important points mentioned لیستِن اَگِین اَند رایت داون ثری ایمپورتَنت پوینتز مِنشِنْد. دوباره گوش دهید و سه نکته مهم ذکر شده را بنویسید.
سه نکته مهم: Elders are our first teachers who teach us love, care, and forgiveness. (اِلدرز آر آور فِرست تیچِرز هو تیچ آس لاو، کِر، اَند فُرگیوِنِس.) بزرگان اولین معلمان ما هستند که عشق، مراقبت و بخشش را به ما میآموزند.
Elders possess more knowledge and wisdom gained from their life experiences. (اِلدرز پُزِس مور نالِج اَند ویزدِم گِینْد فرام دیر لایف اِکسپیریِنسز.) بزرگان دانش و خرد بیشتری دارند که از تجربیات زندگیشان به دست آوردهاند.
We have a responsibility to learn from our elders’ wisdom and respect their experiences, even if they hide their pain from us. (وی هَو اِ رِسپانسیبیلیتی تو لِرن فرام آور اِلدرز ویزدِم اَند رِسپِکت دیر اِکسپیریِنسز، ایون ایف دی هاید دیر پِین فرام آس.) ما مسئولیت داریم از خرد بزرگانمان بیاموزیم و به تجربیاتشان احترام بگذاریم، حتی اگر دردشان را از ما پنهان کنند. ✅ ۳ Underline all ‘passive tenses’. Make three questions about the important points. Then answer them آندِرلایِن آل ‘پَسیو تِنْسِز’. مِیک ثری کوئسچِنز ابوت دِ ایمپورتَنت پوینتز. ذِن اَنسِر ذِم. تمام ‘زمانهای مجهول’ را خط بزنید. سه سوال درباره نکات مهم طرح کنید. سپس به آنها پاسخ دهید.
نکات مربوط به زمانهای مجهول و سوالات: در متن اصلی (که در مکالمه قبلی ارائه شد)، عباراتی مانند “they’ve learned” یا “have gained experience” زمان حال کامل معلوم هستند. اگر منظور جملاتی است که به طور خاص زمان مجهول دارند، باید جمله را با ساختار مجهول بیان کرد. به عنوان مثال، اگر جملهای مانند “Our elders’ wisdom is respected” وجود داشت، “is respected” فعل مجهول بود.
سوالات بر اساس نکات مهم: ?Question: What valuable lessons can we learn from the life experiences of our elders (وات وَلیوایبل لِسِنز کَن وی لِرن فرام دِ لایف اِکسپیریِنسز آو آور اِلدرز؟) چه درسهای ارزشمندی میتوانیم از تجربیات زندگی بزرگانمان بیاموزیم؟
Answer: We can learn how to love, care, forgive, and accept, as well as gain wisdom and understanding of life’s complexities (وی کَن لِرن هاو تو لاو، کِر، فُرگیو، اَند اَکسِپت، اَز وَل اَز گِین ویزدِم اَند اَندِراَندینگ آو لایفز کامپلِکسیتِیز.) میتوانیم بیاموزیم که چگونه عشق بورزیم، مراقبت کنیم، ببخشیم و بپذیریم، و همچنین خرد و درکی از پیچیدگیهای زندگی به دست آوریم.
?Question: Why is it important to be proud of our heritage and culture as taught by our elders (وای ایز ایت ایمپورتَنت تو بی پراود آو آور هِرِتیج اَند کالتشر اَز تاوت بای آور اِلدرز؟) چرا مهم است که به میراث و فرهنگمان که توسط بزرگانمان به ما آموخته شده افتخار کنیم؟
Answer: Being proud of our heritage and culture gives us a sense of belonging and identity, and it’s our responsibility to protect it for future generations. (بیینگ پراود آو آور هِرِتیج اَند کالتشر گیوز آس اِ سِنس آو بِلانگینگ اَند آیدِنتیتی، اَند ایتس آور رِسپانسیبیلیتی تو پروتِکت ایت فُر فیوچر جنِرِیشِنز.) افتخار به میراث و فرهنگمان به ما حس تعلق و هویت میدهد و مسئولیت ماست که آن را برای نسلهای آینده حفظ کنیم.
?Question: How do our elders’ morals and values contribute to our success and peace (هاو دو آور اِلدرز مورالز اَند وَلیوز کَنْتریبیوت تو آور سَکسِس اَند پیس؟) اخلاقیات و ارزشهای بزرگان ما چگونه به موفقیت و آرامش ما کمک میکنند؟
Answer: Our elders’ morals and values provide us with guidelines and principles that have led them to success and peace, which we can follow. (آور اِلدرز مورالز اَند وَلیوز پرواید آس وید گایدلاینز اَند پرینسیپلز دَت هَو لِید ذِم تو سَکسِس اَند پیس، پیچ وی کَن فالو.) اخلاقیات و ارزشهای بزرگان ما، راهنماییها و اصولی را در اختیارمان قرار میدهند که آنها را به موفقیت و آرامش رسانده است و ما میتوانیم آنها را دنبال کنیم. |
منابع :
دفتر تالیف و برنامه ریزی آموزش و پرورش
پی سی کنکور
دبیر گرانقدر مادیح یوسفی، دبیر مدارس ثلاث باباجانی کرمانشاه
دبیر گرانقدر محمد یونس ملازایی از سیستان و بلوچستان
دبیر گرانقدر جمال احمدی از بوکان


















![[] []](https://p30konkor.com/wp-content/uploads/2025/10/728x110.gif)
نظرتون در رابطه با مطلب بالا چیه؟
1- کامنت های مربوط به اشکالات و مشاوره درسی پاسخ داده نمی شود.
2- نظرات حاوی توهین، تحقیر و تمسخر به افراد یا سازمان ها دولتی یا خصوصی به هر شکلی تایید نمی شوند.
3- نظرات شما پس از ارسال، در اولین فرصت (حداکثر 24 تا 48 ساعت) تایید می شوند.
نکته مهم : پاسخ به کامنت ها نظر قطعی نمی باشد و توصیه می شود حتما از منابع مرجع همچون سازمان سنجش، آموزش و پرورش و مراکز دانشگاهی اطمینان لازم را به عمل آورید.
:: ارسال کامنت به معنی پذیرفتن شرایط ارسال دیدگاه می باشد. ::